نرو که فکر رفتنت آتیش به جونم می زنه

غم از تو با وفاتره هر شب به من سر می زنه

نرو که فکر رفتنت آتیش به جونم می زنه

غم از تو با وفاتره هر شب به من سر می زنه

به دریا شکوه بردم از شب دشت، وز این عمری که تلخ تلخ بگذشت، به هر موجی که می گفتم غم خویش؛ سری میزد به سنگ و باز می گشت

www.2por.blogfa.com

 بی تو یه برگ زخمی ام اسیر دست اجل
یه نیمه جونم تو بیاتو بیا که از تو جون بگیرم
یه بی نشونی که می خوام از تو نشونه بگیرم
حالا که تمومه لحظه هامو انتظار تو پر کرده برگرد
وای ازاین لحظه هایی که توی انتظارت دلم بی تو سرکرد